توضیحات
ژان پل سارتر؛ هستی و نیستی
هستی و نیستی، در همان حال که تحلیلی از ساختارهای اساسی زندگی بشر فراهم میآورد که به نحو قابل توجهی منسجم است، مشارکتهای خلاقانهی بسیاری در موضوعات فلسفی متنوع دارد: هستی، نفی، خودفریبی، کنش، زمانمندی، شناخت، دیگر سوژهها، بدن، آزادی، خودینگی، خودشناسی، و فهمیدن دیگران. مشارکت سارتر در این موضوعات با کار کسانی چون هایدگر و مرلوپونتی، دو چهرهی محوری دیگر در پدیدهشناسی اگزیستانسیالیستی، همردیف است. سارتر، در دیگر آثار متقدمش، به بحث دربارهی تقابلهای میان ادراک حسی، تخیل و معرفت، اخلاق، هنر و ادبیات، و تعهد سیاسی
هستی و نیستی، چنانکه عنوان فرعیاش نشان میدهد، رسالهای دربارهی هستیشناسی پدیدهشناختی است. پدیدهشناسی مطالعهی نظاممندِ انواع آگاهی (یا ساختارهای وجود انسان) و روابطشان با ابژههایشان است. سارتر پدیدهشناسی اگزیستانسیالیست است؛ رویکرد او در تضاد با پدیدهشناسی استعلاییِ هوسرل است که با پا پس کشیدن از تعهدات اگزیستانسیالِ تجربهی زیستهی پیشاتأملی ایجادِ حقایقی یقینی را دنبال میکند.
سارتر، همانند هوسرل، به دنبال روشن کردنِ ساختارهای آگاهی است، ولی او میخواهد تجربهی زیستهی پیشاتأملیای را که عملاً با جهان درگیر است توضیح دهد. هایدگر نیز منظر غیردرگیر و نگرورزانهی هوسرل را به چالش کشید، اما سارتر بیش از او به این اعتماد دارد که میتوان ساختارهای بنیادین زندگی انسان را مستقیماً به وصف درآورد. سارتر از تحلیل هایدگر از هستی انسان بسیار میآموزد، ولی تحلیل متفاوتی از ماهیت هستی، ابزار، مرگ، خودینگی و دیگر مردمان ارائه میکند.
میتوان گفت پروژهی سارتر در هستی و نیستی روشن کردنِ انواع هستی (همراه با تمرکزی ویژه بر هستی انسان) و روابطشان از طریق تحلیلی توصیفی از تجربهی زیسته است.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.